Wednesday, September 14, 2005

بر باد رفته


ديدی چگونه مرواريد زندگی را از دست دادم؟
چگونه رقص کنان به دست باد به ساحل تنهايی رسيدم
و قاصدک، همسفر تنهايم را به دست طوفان سپردم؟
ديدی چگونه فرياد پروانه را فراموش کردم
و آتش عشق شقايق را خاموش ساختم؟
ديدی قهر خورشيد را؟
ديدی اشک دريا را؟
ديدی دو چشم خونالود را؟
بگو ديده ای
تا بدانم می دانستی و باز رفتی و برنگشتی
بگو تا بدانم درد را حس کردی و پا روی بال پروانه گذاشتی
بگو تا بدانم شنيدی و اشکی نريختی
بگو
.بگو تا بدانم برای هميشه رفته ای