تظاهر کردن سخت نيست. اينو زمانی فهميدم که هرگز پی به اين نبردی همه حرفام دروغ بود. تو به سادگی باورم کردی. تک تک کلماتم رو با وجود حس کردی و اين در حالی بود که همه چی رنگ و بوشو از دست داده بود. من اگه اشکی ريختم تو به لبخندی شيرين ديدی و لبخند امروز من برات نشانه ای از نفرت بود. من فرياد زدم. پل زندگی رو ويران کردم. تو رو انقدر به ديوار فشردم تا از شدت درد آه بلندی بکشی و دستم رو پس بزنی. به چشمام نگاه کنی و بگی هنوز ذره ای از علاقه ات به من کم نشده و من بهت بخندم و بگم تو ابلهی بيش نيستی. نفرت من ...هميشگيست. تو رانده شده هميشگی از روح و جسم منی. و تو باور کردی. به همين سادگی. به همين سادگی
......من امروز پيدا شدم. اما هميشه افسوس می خورم و آه می کشم که ای کاش از همان اول هرگز گم نمی شدم
<< Home