Monday, August 06, 2007

نازنینم


!آه من نه از بیگانه ست که از اوست از جامه تن نزدیک تر, عزیزتر اما بی انصاف و سنگدل
.اشک من نه از غریبه است. از اوست که تمامی وجود و روحم از آن اوست و باز با شعله های خشم آتشم می زند از درون
فریاد خفته من از از اوست مالک قلبم و باز با چنگ و دندان خشمناک به جانش افتاده است
آه از دوست آه از دوست و آه از دوست
...............................
دلم خیلی ابریه اما خیال باریدن نداره. گلای باغچه دلم در حسرت یه قطره آب , دل من هنوز بغضشو شبونه می خوره دریغ از یه .چکه اشک
دیوارهای اتاقم روز به روز بلندتر می شند. دارم خفه میشم. می خوام سرمو از
پنجره کوچولوم بیرون کنم داد بزنم ای رهگذر اینطور بی خیال از پشت شیشه دلم نگذر. می شکنه یه روز از این همه غصه و درد و تو می مونی با یه مشت شیشه شکسته. اما اما صدام دیگه در نمی یاد. چطور برات بگم باورم کنی؟ چطور برات آواز بخوانم تا شاید بشنوی قصه ی کبوتر بال و پر شکسته زندونی توی قفس آهنی رو؟ بنالم یا بخوانم؟ بگریم یا بخندم؟
.من خیلی وقته می نویسم. اما هنوز هیچی نگفتم
نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین نازنین
دلم برای خودم خیلی تنگ شده. کی میشه دوباره نازنین رو ببینم؟ کی میشه باهاش دوباره پای درد و دل بشینم؟
میگن نازنین خیلی عوض شده اما من می دونم نازنین هیچ وقت عوض نمیشه
میگن نازنین خیلی شکسته
میگن نازنین کمتر می خنده
میگن نازنین دیگه نازنین نیست
کمرم شکسته نازنین از بار این همه درد
یادته می گفتی پایان هر سیاهی سپیدیست؟
شب من چرا تموم نمیشه؟ دلم تنگه برای آفتاب
یادته دستمو می گرفتی میذاشتی رو لبات و آروم می بوسیدی می گفتی: فردا یه روز دیگه ست . مرگ گل سرخ اگرچه تلخه اما بهار در راهه؟
پس کجاست اون بهار من؟
من دلم تنگه نازنین
من دلم برات تنگه نازنین
********