Sunday, November 18, 2007

من خیلی خوبم

وقتی می نویسی نمی دونی دقیق کجایی. چه وقته؟ اصلا حالت چه طوره؟؟؟؟؟!!!!! تنها نکته ای که به ذهنت میاد اینه که باید بنویسم. چرا؟ نمی دونم اما وظیفه ی من جواب دادن به این سوال نیست. من باید بنویسم تا بتونم سوالای نپرسیده رو جواب بدم
حالم هیچ وقت بهتر نبوده. انقدر شکستم که نمی دونستم میشه انقدر هم خورد شد. آنچنان محکم به زمین خوردم که تمام صورتم خونین شد. دستام درد می کنند. صدام گریونه. اما من عالی ام. انقدر خمار و مست که درد رو نمی فهمم. به خودم انقدر مسکن درد تزریق کرده ام که درد برام معنی نداره. همه با تعجب بهم نگاه می کنند. دست و صورت زخمیم رو می بینند و آهشون در میاد. اما من می خندم و بینشون می رقصم. مالیخولیایی!!! نه. لغتی براش ندارم. حتی درکش برام مشکله. اما می دونم هست. از شدت درد بی حس شده ام. اما می خوام تو سرما بدوم. کفشامو در میارم. دلم می خواد انقدر برف بیاد که تا زانو توش فرو برم. اما هوا فقط سرده. اینم برام خوبه. روی آسفالت سرد پا برهنه می دوم. تا همون جا. آره. شنیدم یکی صدام کرد. اما نفهمیدم آشنا بود یا غریبه. رومو بر نگردوندم. من با اندامم سرما رو به وجودم راه دادم. اما........ اما چه فایده که حتی سرما هم نمی تونه سرمای درون منو درمان کنه. آره. می خواستم سرمایی پیدا کنم سردتر از سرمای وجودم. بی فایده بود. به خودم می قبولونم که من حالم خوبه. هیچ وقت به این خوبی نبودم
میگن: حالت چه طوره؟
میگم: عالی
میگن: زندگی چه طوره؟
میگم: بهتر از این نمیشه
میگن: شادی؟
میگم: چرا نه؟
میگن: دوست داری چی کاره بشی؟
میگم: من عاشق کارمم
میگن: بزرگترین آرزوت چیه؟
میگم: همه آرزوهام برآورده شدند
میگن : به راستی که خوشبختی
میگم: معلومه
دور و برم......... نمی دونم چی می خوام بگم. آقای دکتر من مریضم. چته جانم؟ کجات درد می کنه؟ اینجا آقای دکتر. اینجا عزیزم؟ نه آقای دکتر یه کم بالاتر. اهان همین جا. نفس عمیق بکش جانم. (نفس عمیق) درد می گیره؟ نه. چه جور دردیه جانم؟ راستش آآقای دکتر یه کم عجیب غریبه. همین جوری خوبه ها. شبا دردش ولی بیشتر میشه. شبا که سرمو میزنم به دیوار انگار یکی با چکش می کوبه روش. بعد شبا که میرم یه سر بار و خب یه کمکی می خورم عجیب تیر می کشه. بعد شبا که میرم تو خیابون می دوم انگاری یخ میزنه و تیکه تیکه میشه. شبا وقتی لباسامو در میارم می رم تو تختم سرمو که میذارم رو بالش که صدای گریه م به گوش کسی نرسه انگاری می خواد بترکه. از همه بدتر وقتی میان سراغم و حالمو می پرسند وقتی که لبخند می زنم و میگم که من خیلی خوبم انقدر شدید به سینه ام می کوبه که انگار می خواد از دستم فرار کنه. آقای دکتر خیلی اذیتم می کنه. چی بخورم خوب میشم؟ برات چند تا قرص می نویسم روزی ۲ دفعه هر کدومو مصرف کن. به مدت ۲ ماه. بیا سراغم ببینم بهتر شدی یا نه جانم. ممنون آقای دکتر خیلی لطف کردین